آموزش موسيقی به کودکان چون دنيايشان بايد رنگين باشدآينده
را آنها می سازند ويک بخش از تلا ش ما برای آينده در آنها خلا صه می شود .
از خصوصيات بارز اين گروه سنی دنيای پاک وبی آلايش وتاثير پذيری های مثبت
وسازنده آنهاست . معلم موسيقی با احساسات وعواطف بچه ها سروکار دارد . ما
بايد بتوانيم ضمن آموزش صحيح موسيقی ، رشد دهنده عواطف واحساسات کودکان
ونوجوانان باشيم . با در نظر گرفتن موسيقی به مثابه يکی از بهترين راه های
تعليم وتربيت ، تقويت به وجود آمدن و حفظ ارزش های معنوی با آموزش های
صحيح موسيقی ، نتايج بسيار مثبتی به بار خواهد داد . تمرين جدی وشرکت در
کاراشاعه موسيقی هرچه بيشتر سطح دانش کودکان را در ديگر عرصه ها بهبود می
بخشد وبه اين ترتيب نه تنها فرهنگ پی ريزی می شود ، بلکه برتوانايی های
جسمی وذهنی کودک به سازنده ترين ومفيد ترين شکل ممکن تاثيرمی گذارد .
ازاين رو هر کودک با زندگی پر بار تری خواهد زيست .
به دليل عدم وجود
يک متد تجربه شده برای آموزش گروه های سنی نوجوانان ، معلم موسيقی بايد
توانايی های ابداع روش ويا روش هايی برای آموزش اين گروه های سنی داشته
باشد . مهمترين مطلب در اينجا اتخاذ روشی است که بتوانيم کاری کنيم که
هنرجوی خردسال موسيقی ، دلش برای کلاس تنگ شود .بچه ها چه بخواهند وچه
نخواهند بايد مدرسه بروند . اما اگر جاذبه ها وانگيزه های کافی در آنها
برای ادامه کار موسيقی از طرف معلم به وجود نيايد ، آنها خيلی راحت ساز را
کنار خواهند گذاشت ومعمولا" سماجت های پدر ومادر نيز در اين مورد مفيد
نخواهد بود . البته فرهنگ خانواده ها ، نحوه استفاده از امکانات رفاهی ،
تربيت کودکان در خانواده ومسايلی ازاين قبيل نيز در انگيزه های نوجوانان
برای ادامه جدی موسيقی بسيار موثر می باشد . کودکان را بايد از همان
خردسالی هرچه زودتر از افتادن به دام موسيقی مبتذل و اعتياد به آن رهانيد
. استفاده از زيبا ترين و والاترين متون موسيقی فراخور سن کودک از مهمترين
نکات آموزشی اين گروه سنی است .
مربی موسيقی کودکان بايد تا انجا که
ممکن است از به وجود آوردن فضای آموزشی تکراری و برخوردهای کليشه ای با
کودک ، پرهيز کند وهرجلسه درس را تا حدودی متفاوت با جلسات گذشته به پايان
رساند و خلاصه اينکه آموزش آنها مثل دنيای آنها ، رنگين باشد . تبديل يک
هوس زود گذر به يک کار تداوم دار ، ازموارد بسيار حساس و مهم در آموزش
موسيقی کودک است . اگر کلاس موسيقی سرشار از علاقه ، دلبستگی و توجه منظم
باشد ، درک وبرداشت هنرجو از موسيقی عميق تر خواهد شد وبا شناخت عميق تر
دلبستگی او نيز بيشتر خواهد شد و برای او روشن خواهد شد که موسيقی صرفا
تفريح و يا وسيله سرگرمی نيست . تجربه نشان داده است که اکثرا کودکانی
موسيقی را رها کرده اند که با درنظر گرفتن سن ، توجه لازم به آموزش آنها
نشده است . يک سونگری و توجه محض به تربيت نوازنده درجه يک ، دردراز مدت
جوابگوی نيازهای جامعه از موزيسين نخواهد بود . دريک کلاس موسيقی همه
هنرجويان نوجوان با يد از تکنيک های درست و آموزش های صحيح علمی و عملی
برخوردار باشند . اما اين يک بعد قضيه است وطرف ديگر آن مسايل فرهنگی و
تربيتی درارتباط با موسيقی مطرح می شود که متاسفانه کمتر به آنها توجه شده
است .
به وجود آوردن فضای آموزشی سالم ، آشنا کردن آنها به مطالعه ،
ايجاد کتابخانه درمحيط آموزشی ، ارزش دادن ورشد کوچکترين حرکات انسانی و
معنوی آنها ، فعال کردن ذهن و به وجود آوردن زمينه های تفکر و خلاقيت
درآنها ، ملموس کردن ارتباط موسيقی سالم با زندگی سازنده ، دردرازمدت دادن
آگاهی های لازم برای پيدا شدن پايه های منطقی جهت نفی موسيقی های مبتذل
ودرمراحل پيشرفته تر شناساندن ارتباط هنر و زندگی و خلاصه موارد بسيار
زياد که در غنی کردن بار فرهنگی کودکان و نوجوانان موثر است . درغير اين
صورت موزيسين ممکن است کليه آموزش ها ی کلاسيک موسيقی را به طور تمام
وکمال فرابگيرد ودست آخر به علت عدم شناخت ودرک صحيح ازموسيقی وهنر سراز
جايی دربياورد که فاقد ارزش های هنری و انسانی باشد ويا به قول خودشان به
خاطر يک لقمه نان ، هر کاری بکنند . همه چيز را می توان دراين دنيا به بچه
ها ياد داد ، به شرطی که راهش را بدانيم و شرايط آن را مهيا کنيم . معلم
خلاق راه دستيابی به گنجينه مدفون استعداد در هنرجورا ابتدا کشف وسپس آن
را در حد توانائی های او ، رشد می دهد واين امر بدون وجود تسلط ، تجربه ،
حوصله ، پشتکار واز همه مهمتر عشق به کار ، امکان پذير نخواهد بود .